محل تبلیغات شما
دیشب دوباره خوابت را دیدم. خواب رادوست دارم.شاید باید ازعذاب وجدان میمردم ، بایددرس میخواندم اما ده ساعتم را درخواب به سربردم.اما ازعذاب وجدان نمردم و برعکس خندیدم. درون خوابهایم توهستی،تو هستی گاهی وقتها او بود. درون خوابهایم میخندم و میگویم بالاخره شد،بالاخره شد بابلاخره شدستاره، این انصاف نیست.درون خوابهایم خوشحالم اما همه زندگی ام همچنان درد میکند. درون خوابهایم برایم دست تکان میدهی ، بغلم میکنی و دستهایم را میگیری .حتی دیشب مرا بوسیدی و گفتی خدا

مشکلی که با اینجا دارم.

سخت تر تلاش ميکنم.

بيا تا وقتي زنده هستيم ، خوب زندگي کنيم

خوابهایم ,ازعذاب ,، ,دیشب ,وجدان ,میکند ,درون خوابهایم ,ازعذاب وجدان ,ام همچنان ,زندگی ام ,شد بابلاخره

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تور مجازی گوگل قایق کوچک من ... ختم قران